
دیگر نمی نویسمت …!
هرکس ..
به چشمــهایم نگاه کند !
تو را خواهد خواند…
.
.
.
می نویسم از تو ای زیبای من ، می سرایم از تو ای رویای من
ای نگاهت سبزتر از سبزه زار، می نویسم بی قرارم بی قرار
.
.
.
خوش به حال خدا که “لحظه به لحظه” با توست
و “من” همیشه درباره ی “تو” با “او” حرف میزنم

پنجره را که باز می کنی
دلم می آید و
لبِ طاقچه ی نگاهت
می نشیند!
می بینی؟!
دلم بی دام و دانه
جَلدِ نگاهت شده است..!!!
.
.
.
خیلی وقت است فراموش کرده ام …
کدامیک را سخت تر می کشم … ؟
رنــــج !
انتظار !
یا نفس را …
.
.
.
صـــدای قـــلب نــیست
صـــدای پــــای تــوست
کـه شـب ها در ســینـه ام مــی دوی
کـــافی اســـت کــمی خــسته شوی
کـــافی اســـت کــمی بـایـستی …

خسته ام از لبخند اجباری / خسته از حرف های تکراری
خسته ام از آدم های تکراری / خسته از محبت های خالی
.
.
.
همانند پلی بودم برای عبورت
به فکر تخریب من نباش
رسیدی دست تکان بده
من خود فرو میریزم …
.
.
.
کلاغ جان …قصه من به سر رسید …سوار شو …تو را هم تا خانهات می رسانم
.
.
.
هر سحر آفتاب من بودی
همه شب ها شهاب من بودی
ور شکستم بدون چشمانت
تو تمام حساب من بودی . . .

مدتیــــست دلم شکســــته از همان جای قبلـی … !
کاش میشد آخر اسمــت نقطه گذاشت تا دیگر شــــروع نشوی … !
کاش میشـــــــد فریاد بزنم : “ پایــــــان ”
دلم خیـــــــلی گرفته اســـت…
اینجا نمیتـــــوان به کسی نزدیـــــــک شـــــــد…
آدمهـــا از دور دوست داشتــــنی ترنــــد…
.
.
.
سالهاست که …
در لایه های نابود اینگونه زیستنی
می گردم و ..
می گردم
تو را
و خودم را
بیگناه گم کرده ام
در خویشتنی که هر گز خوش نبود
چقدر دلم برای خواستن تنگ می شد
تا اینکه دریافتم
این زندگی
نه تویی
نه من
ما گم شده ایم
در نا کجا آباد خود ساخته ای که نشانی ندارد

.
عشق بعضی وقت ها از درد دوری بهتر است / بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است / توی قرآن خوانده ام ، یعقوب یادم داده است / دلبرت وقتی کنارت نیست ، کوری بهتر است
.
.
.
اگر احساس به خاموشی مطلق برسد / باز هم عاطفه ای هست میان من و تو
.
.
.
درد دارد ، وقتی چیزی را کسر می کنی که با تمام وجودت جمع زده ای
.
.
.
تو را ای گل کماکان دوست دارم / به قدر ابر و باران دوست دارم / کجا باشی کجا باشم مهم نیست / تو را تا زنده هستم دوست دارم

خورشید هم خیانت میکند این روزها صبح ها دیرتر می اید و عصرها زودتر می رود!
.
.
.
دلتنگی فقط یک اسم مستعار است برای تمام حس هایی که اسمشان را نمیدانم و هرکدامشان برای خود یک دلتنگی اند
.
.
.
کاش میشد در غروب افتاب
بیصدا با سایه ها کوچید و رفت

روی قلبی نوشته بودن شکستنی است ؛ مواظب باشید !!!
ولی من روی قلبم نوشتم شکسته است ، راحت باشید !
.
.
.
چه شباهت متفاوتی بیت ماست ، تو دل شکسته ای ؛ من دلشکسته ام !
.
.
.
حرفی نزنی ! طاقت جنجال ندارم / بدجور شکسته ست دلم حال ندارم
درهای قفس باز و دلم عاشق پرواز / از حس پریدن پرم و بال ندارم
.
.
.
میخواهم فاصله ها را بشکنم تا به تو برسم ، ولی افسوس فاصله ها درست برعکس دلها شکستنی نیستند !!!

آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
کز شوق توام دیده چه شب میگذراند
وقتست اگر از پای درآیم که همه عمر
باری نکشیدم که به هجران تو ماند . . .
.
.
.
از هواپیما به برج مراقبت ، تو قلبت جا هست فرود بیام یا بازم دورت بگردم؟
.
.
.
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم

مرا آن دیده ی تر می شناسد
مرا از خویش بهتر می شناسد
به جرم عاشقی ها سر شناسم
مرا ازپشت خنجر می شناسد . . .
.
.
.
زندگی شبیه شعریست ؛ قافیه هایش با من ، ” تو ” فقط همیشه ردیف باش !
.
.
.
تنهایی را ترجیح میدهم
به تن هایی که روحشان با دیگریست . . .

کاش دستانم آنقدر بزرگ بود که می توانستم چرخ و فلک دنیا را به کام تو بچرخانم
.
.
.
سوت میکشد در هوا ، کابل تلفنی که میتوانست
زیباترین عبارات جهان را
از عاشقی به عاشقی برساند . . . !
.
.
.
نـتــرس از هجـ وم حـضــورم
چــــیزی جـــز تـــنــهایی با من نیـــست
نظرات شما عزیزان: