یکی بود...یکی نبود...
برای تنها عشق زندگیم...
پسرک مادرش را در حال گریه دید. با پاهای کوچکش دوان دوان نزد او رفت و علت گریستنش را جویا شد. مادر جواب داد: عزیزم من برای اینکه یک زن هستم گریه می کنم. پسرک تعجب کرد و به اتاق خود بازگشت. او هیچگاه نتوانست بفهمد که چرا زن ها گریه می کنند. او دیگر بزرگ شده بود.
روزی در خواب از خدا پرسید: خدای مهربان! چرا زن ها به آسانی گریه می کنند؟ خدا در جواب گفت: من زن ها را به صورت خاصی آفریده ام.
شانه های آن ها را آن قدر قوی خلق کردم که بتوانند بار زندگی را به دوش بکشند و آن قدر نرم که صورت کودکشان را در هنگام آغوش گرفتن، آزار ندهند.
به آنها صبر و تحملی ویژه دادم تا کودکان خود را به دنیا آورند. به آنها توانی دادم تا بتوانند در هر شرایطی حتی در هنگام بیماری از اطرافیان خود مراقبت کنند بدون اینکه شکایتی از زبان آنها جاری شود.
به آنها قلبی رئوف دادم تا بتوانند خطاهای شوهرانشان را ببخشند. به آنها اشک اعطا کردم که در هنگام نیاز از آن استفاده کنند.
فرزندم بدان که زیبایی زن به چهره و لباسی که می پوشد نیست. زیبایی زن در چشمان او نهفته است. چون چشمان زنان که هر از گاهی از اشک تر می شود، دریچه قلب مهربان آنهاست. منبع: lifeofhope.com نظرات شما عزیزان:
سلام وبلاگ خوبی داری از مطالبش خیلی خوشم اومد اگه خواستی تو هم یه سری به وب من بزن
دانلود فیلم و سریال با لینک مستقیم اگه با تبادل لینک موافق بودی بهم خبر بده
سلام
چه وب خشملی داری خسته نباشی اگر دوست داری به سایت منم سر بزن تو سایت من باید عضو بشی و مطالب بزاری و دوست پیدا کنی ما توی سایتمون دور هم جمع میشیم و می گیمو میخندیم ، اگه دوس داشتی توام بیا تو جمع ما خوشحال میشیم منتظرتماااا زود بیا شنبه 6 / 4برچسب:, :: 14:10 :: نويسنده : Yasi AB
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |